کتاب «آیا علم و دین سازگارند؟» منتشر شد
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۴۹۱۸۸
در کتاب «آیا علم و دین سازگارند؟» دو فیلسوف بزرگ خداباور و خداناباور، آلوین پلنتینگا و دنیل دنت، با طرح دیدگاهها و براهین خود در موضوع دین و نظریه تکامل به مناظره پرداختهاند.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ بحث تعارض یا عدم تعارض علم و دین و امکان و چگونگی سازگاری میان آنها از موضوعات پرمناقشه و داغ امروز است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پلنتینگا در بخشی از کتاب میگوید: «پرسش ما این است: آیا علم و دین سازگارند؟ یک طرح مفید، طرحی است که بکوشد این پرسش را دقیقتر سازد: دین چیست؟ علم چیست؟ ناسازگاری چیست و چه اقسامی دارد(تعارض صریح، تعارض ضمنی، تعارض با وجود پیشفرضهای معقول، نامحتمل بودن پیوند بین آن دو)؟»
این فیلسوف دین به موضوع داروینیسم اشاره میکند و عقیده دارد این مکتب، فینفسه متضمن یا مستلزم این نیست که فرآیند تکامل، هدایت ناشده است. با این حال، او این پرسش را مطرح میکند که درباره استدلالهای ضدخداباوری که به ظاهر بیشتر متضمن تکامل هستند چه باید کرد؟
پلنتینگا تحت سه عنوان این موضوع را استدلال میکند. اول اینکه تکامل، موجب تضعیف پشتوانه عقلانی خداباوری است. دوم اینکه بیحساب و کتاب بودن و رنجآور بودن فرآیند تکامل شاید واقعا آن چیزی نباشد که خدا در نظر گرفته است و سوم اینکه تکامل هدایتناشده فرضیه بزرگتر و برتری نسبت به هدایت تمام فرآیند تکامل توسط یک ذهن، اعم از الاهی و غیرالاهی است.
در آن سوی مناظره، دنیل دنت به سه نتیجهگیری مهم میپردازد. اول اینکه نظریه تکامل معاصر، با باور به خدا سازگار است. در دومین نتیجهگیری، دنت اینطور مینویسد: «پلنتینگا درست میگوید که «بخشی از کار نظریه تکامل کنونی این نیست که بگوید... جهشها اموری اتفاقی، یعنی بیعلت هستند(گفته میشود آنها مثلا معلول پرتوهای کیهانیاند)؛» حتی نمیتوان گفت که جهشها به طریق تصادف روی میدهند».
دنت در نتیجهگیری سوم نیز اینطور مینویسد: «گستردهترین ادعای پلنتینگا این است که (طبیعتگرایی و نظریه تکاملی با هم مستلزم نفی طراحی الاهی است) اما زیستشناسی تکاملی به خود خود چنان لازمهای ندارد».
کتاب، در گفتار سوم، به مقاله دیگری از پلنتینگا اشاره میکند با عنوان «سوپرمن علیه خدا؟». او در اینجای مناظره باور دارد که دنت با بعضی از سخنانش مخالف است. با این حال صراحتا میگوید: «دنت با اینکه قبول دارد که دین و علم، یعنی خداباوری توحیدی و تکامل ناسازگارند، همچنان به اصرار میگوید که بسیاری از گزارههای کاملا چرند ـ مثلا سوپرمنیسم او ـ نیز با علم سازگارند.» دنت هم مینویسد: «او(پلنتینگا) داستان سوپرمن مرا گزارهای چرند یعنی نسبتا احمقانه میداند. او یادآور میشود که موجودات انسانگونه... مانند سوپرمن خیلی زنده نمیمانند؛ شمار بسیار اندکی به سنی در حدود پانصدمیلیون سال میرسند. به یقین احمقانه است و دانسته چنین سخن احمقانهای را انتخاب کردهایم.»
کتاب «آیا علم و دین سازگارند؟» مشتمل بر مناظره دنیل دنت و الوین پلنتینگا توسط علی شهبازی ترجمه شده و انتشارات دانشگاه مفید آن را در 105 صفحه منتشر کرده است.
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: نظریه تکامل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۴۹۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تأملاتی در بومینبودن نظریههای جامعهشناسی کشور
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بیشتر پژوهشهایی که در اجتماع علمی ایران صورت گرفته و میگیرد، مبتنی بر دستاوردهای دانشمندان غربی است و این دستآوردها چه در نظریهها و چه در روشها و فنون پژوهشهای تجربی، دارای دقت و اعتبار بالایی هستند.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که تئوریها و روشها با دقت تقریباً وسواسگونهای توسط دانشمندان و پژوهشگران غربی، ابداع و ساخته و برخی از آنها به وفور در جامعۀ خودشان به کار گرفته میشوند.
* دلایل خطای شناختی در پژوهشهای تجربی جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر مفاهیم و تبیینها و اِسنادهای آن نظریهها، برای جامعهشناسی و پژوهشهای تجربی جامعهشناختی در جامعۀ ایران ممکن است نوعی خطای شناختی شکل بدهد و احتمالا داده است، از آنجا که جامعۀ آمریکا، آلمان، فرانسه و دیگر جوامع غربی که نظریهپردازان در آن زمینه و مبتنی بر آن جوامع، به برساختن نظریههای خود اقدام کردهاند و میکنند.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ بهرغم شباهتهای انسانی ما آدمیان، از نظر دین و اعتقادات، از نظر ارزشها و هنجارها و رمزگان تفسیر معنا، از نظر شیوه توزیع قدرت، از نظر کمّوکیف وقایع و رویدادهایی که در دورههای تاریخی گذشته در جوامع آنها روی داده و اثرات و پیامدهای آن باقی است، از نظر رشد و توسعۀ اقتصادی، از نظر محیط طبیعی و جغرافیایی و نیز از نظر برخی عوامل دیگر، با جامعۀ ایران بطور معناداری متفاوت است واین خطای شناختی شکل میگیرد.
نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود* عواقب حل مسائل با مفاهیم عاریتی
این پژوهش توضیح میدهد که کاربست نظریههای برساختهشده در جوامع مدرن غربی برای جامعهای که در برخی بخشها کاملا و اساساً متفاوت است، موجب فهم و تبیین اشتباه میشود. گرچه به عنوان جامعهشناس موظف هستیم - به قول گیدنز- به فرازبان جامعهشناسی سخن بگوییم، اما نگرانی این است که اطمینانی نیست که مفاهیم عاریتی، بتوانند شناخت دقیق و صحیحی را برای ما شکل دهند و ما را در حل برخی از مسائلمان، اجتماعی یا فرهنگی بهطور مؤثری یاری دهند.
نبوی ادامه میدهد که احتمالا بسیاری از پژوهشگران مفاهیم و نظریهها را فقط برای هدفی کارفرماپسند یا داورپسند، به کار میگیرند، و به ژرفاندیشی و بازاندیشی در مفاهیم و نظریههای رایج نمیپردازند. تعداد بیشتری از پژوهشگران نیز به علت آشنایی ضعیف با نظریهها، اساساً در موقعیتی نیستند که بتوانند به نقد و بازاندیشی در نظریهها بپردازند.
* زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشود. بماند از اینکه برخی از پژوهشگران بنا به دلایل اجرایی، فرهنگی یا بخش اقتصادی، حتی همان اصول علمی را در نقدنشدههای مختلف پژوهش خود رعایت نمیکنند.
خطای شناختی به باور و یقین درستی و صحّت پژوهش انجام گرفته میانجامد و مانع از نقد و بازاندیشی و ساخت نظریهای جدید میشودنبوی بیان میکند که زمینهمند نبودن نظریههای جامعهشناختی از دو سو مبدل به مسأله شده است:
نظریههای برساختهشده در جوامع غربی برای کاربست در پژوهشهای بومی، مناسبت کمتری دارند و ممکن است ما را دچار خطای شناختی کنند، اما ما از آن آگاه نیستیم یا اگر آگاه باشیم تلاش جدی برای اصلاح نظریهها و بومیسازی آن آنجام نمیدهیم. نظرهای ساخته وپرداخته شده توسط اندیشمندان بومی به علت ناآشنایی با فرازبان جامعهشناسی، دارای ماهیت جامعهشناختی نیستند و در اجتماع علمی جامعهشناختی به رسمیت شناخته نمیشوند.این پژوهشگر در نهایت اینگونه جمعبندی میکند که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم. چه بسا بخش قابل ملاحظهای از بحرانها و ابربحرانها، ناشی از سوءمدیریت نباشد و در اثر تشخیص نادرست یا نادقیق که به علت خطای شناختی روی میدهد، شکل گرفته باشد.
انتهای پیام/